و بوی سای، سنگی باشد که عطریات بر آن سایند، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، سنگ صلایه، (ناظم الاطباء)، مداک، صلایه، صلاده، (زمخشری)، صلایه، (منتهی الارب)، مدوک، (منتهی الارب) : این بوی سای این فلکی هاون میسایدم بدستۀ آزارش، ناصرخسرو
و بوی سای، سنگی باشد که عطریات بر آن سایند، (برهان) (آنندراج) (فرهنگ فارسی معین)، سنگ صلایه، (ناظم الاطباء)، مداک، صلایه، صلاده، (زمخشری)، صلایه، (منتهی الارب)، مدوک، (منتهی الارب) : این بوی سای این فلکی هاون میسایدم بدستۀ آزارش، ناصرخسرو
ظرفی که در آن آتش می ریزند و بخور دود می کنند، آتشدان، بخوردان، عودسوز، افسونگر، پریسای، برای مثال تو پری من بوی سوزم گر بود صد بوی خوش / بوی سوزی می کنم تا بشنوم بوی تو را (ملاطغرا - لغتنامه - بوی سوز)
ظرفی که در آن آتش می ریزند و بخور دود می کنند، آتشدان، بخوردان، عودسوز، افسونگر، پریسای، برای مِثال تو پری من بوی سوزم گر بُوَد صد بوی خوش / بوی سوزی می کنم تا بشنوم بوی تو را (ملاطغرا - لغتنامه - بوی سوز)
بکپاسا. سرباری را گویند و آن بستۀکوچکی است که بر بالای بار ستور بندند. (برهان) (ناظم الاطباء). پشتۀ کوچک که بالای بار کنند و سربار نیز گویند. (رشیدی) (سروری). پشتۀ کوچک که در روی بار استرو خر گذارند و آن را سرباری نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از جهانگیری). علاوه. (از هفت قلزم)
بکپاسا. سرباری را گویند و آن بستۀکوچکی است که بر بالای بار ستور بندند. (برهان) (ناظم الاطباء). پشتۀ کوچک که بالای بار کنند و سربار نیز گویند. (رشیدی) (سروری). پشتۀ کوچک که در روی بار استرو خر گذارند و آن را سرباری نیز گویند. (انجمن آرا) (از آنندراج) (از جهانگیری). علاوه. (از هفت قلزم)
مرکّب از: بی + ساز، مقابل ساخته، بی برگ، مرد بی ساز و برگ، (یادداشت مؤلف)، مرد بی ساز و سلاح، عطل، (منتهی الارب)، رجوع به ساز شود، - بی ساز و سامان، ناآماده و غیرمستعد و نامهیا، (ناظم الاطباء)، -، بی آبرو و رسوا، (ناظم الاطباء)، مفعول که به رسوائی کشیده شده است، و رجوع به بی سیرت کردن و رجوع به سیرت شود
مُرَکَّب اَز: بی + ساز، مقابل ساخته، بی برگ، مرد بی ساز و برگ، (یادداشت مؤلف)، مرد بی ساز و سلاح، عُطُل، (منتهی الارب)، رجوع به ساز شود، - بی ساز و سامان، ناآماده و غیرمستعد و نامهیا، (ناظم الاطباء)، -، بی آبرو و رسوا، (ناظم الاطباء)، مفعول که به رسوائی کشیده شده است، و رجوع به بی سیرت کردن و رجوع به سیرت شود